هویت شیعه

ساخت وبلاگ

 

امام سجاد

 

 


پنجم شعبان بنابر نقل برخی منابع[1] سالروز میلاد با سعادت چهارمین امام هدایت و جانشین بر حق نبوت، حضرت زین العابدین؛ علی بن الحسین علیهما السلام است. آن حضرت از سال 61 ق (شهادت امام حسین علیه السلام) تا سال 94 (شهادت آن حضرت) به مدت 33 سال امامت مسلمانان راستین را بر عهده داشت.


 

رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره ایشان فرمودند:

إذا كانَ یومُ القیامةِ یُنادی مُنادٍ: أینَ زینُ العابدینَ؟ فكأنّی أنظُرُ إلى وَلَدی علیِّ بنِ الحسینِ بنِ علیِّ بن أبی طالبٍ یَخْطِرُ بینَ الصُّفوفِ[2] ؛ در روز رستاخیز ندا دهنده‏اى صدا مى‏زند: كجاست زین العابدین (زیور پرستشگران)؟ و من، فرزندم على بن حسین بن على بن ابى طالب را مى‏بینم كه صفها را مى‏شكافد [و پیش مى‏رود].

صحیفه سجادیه و رساله حقوق و نیز روایتهای فراوانی که از آن حضرت به ما رسیده است گنجینه ای بی همتاست که هر گوهر از آن اگر به درستی شناخته شود می تواند سرمایه ای باشد برای یک زندگی دینی مطلوب. در این نوشتار برآنیم تا توشه و نقشه راهی برای سیر در مسیر عبادت و بندگی خدا و همراهی با بندگان شایسته و برترش از کلام امام ساجدین و زینت عابدان برگیریم.

 

نشانی تمام خیرها

كلمه «خیر» به معناى آن چیزى است كه وقتى امر دایر شد بین آن و یك چیز دیگر آدمى باید آن را اختیار كند.[3] در معنای لغوی «خیر» نوشته اند که: خیر برگزیدن چیزی و برتری دادن آن بر دیگری است ؛ بنابراین، دو معنا در این واژه لحاظ شده است: یکی برگزیدن و دیگری برتری دادن.[4] از این رو وقتی در فرهنگ دینی، «خیر» ی طلب و یا بدان تشویق می شود منظور بهترین چیزی است که انسان در مسیر بندگی خدا و رسیدن به سعادت دنیا و آخرت می تواند انتخاب کند. برای مثال برپایی نماز، خیر است زیرا بین برپایی و ترک نماز، آنچه که باعث سعادت انسان است برپایی آن است؛ نه ترک آن.

بدان كه هر كس خشنودى خدا را بر ناخشنودى مردم برگزیند، خدا او را از مردم، بى‏نیاز مى‏گرداند و هركه خشنودى مردم را با ناخشنودى خدا بجوید، خداوند، او را به مردم وا مى‏گذارد

امام زین العابدین علیه السلام در بیانی گهربار ریشه تمام خیرها را یک کار معرفی کرده و می فرماید:

«الخَیرُ كُلُّهُ صِیانَةُ الإِنسانِ نَفسَه»[5] ؛ تمام خیر در این است که انسان مراقب خودش باشد.

این روایت چون هماهنگ با دو آیه از قرآن کریم است با توجه به معنای همان دو آیه کریمه نیز باید معنا و فهمیده شود. آن دو آیه شریفه یکی آیه 105 سوره مائده است که می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْكُمْ أَنْفُسَكُم ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید مراقب خود باشید.» و دیگری که به نوعی می توان آن را شرحی بر این دانست آیه 6 سوره تحریم است که می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلیكُمْ ناراً ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده تان را از آتش جهنم حفظ کنید

بنابراین منظور از آن صیانتی که در روایت امام سجاد علیه السلام و سوره مائده آمده به معنای حفظ خود از انحراف و ورود در ورطه گناه و معصیت است که البته لازمه این کار قرار گرفتن در مسیر عبادت و بندگی خدا و حرکت مدام در این مسیر است.

پس تمام خیر در این است که انسان به مانند راننده ای که مدام مراقب است تا منحرف نشده و حادثه ای برایش رخ ندهد مراقب خود باشد تا از جاده بندگی منحرف نشده و در قعر جهنم سقوط نکند و با توجه به سوره تحریم این توجه تنها منحصر به خودش هم نباید باشد بلکه این راننده باید متوجه همراهان خود و کسانی که به نحوی نسبت به آنها مسئول است نیز داشته باشد.

 

امام سجاد

 

نمونه ای برای این کار

آن حضرت در روایت دیگری به یکی از موارد این خیر تمام اشاره می کند که رعایت آن سهم بسزایی در صیانت از نفس دارد و آن مبارزه با طمع نسبت به دارایی دیگران است:

«رَأَیتُ الخَیرَ كُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ فی قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا فی أیدِی النّاسِ»[6] ؛ همه نیكى را گِردآمده در این دیدم كه انسان به آنچه در دست مردم است، چشم طمع نداشته باشد.

واژه طمع به معنای بیش از حد خود خواستن و گرفتن مواهب زندگی از دست دیگران است که امیرالمومنین علیه السلام این کار را سبب حقیر شدن فرد دانسته و می فرماید:

« أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ»[7] ؛ هر کس طمع پیشه کند خود را حقیر ساخته است.

بنابراین یکی از موراد مراقبت از خود به این است نباید کاری کرد که نفس حقیر شود؛ بلکه باید کاری انجام داد که نفس عزیز شود.

اما اینکه روحیه بی نیازی نسبت به دیگران چگونه به دست می آید، خود دستوری دارد که در روایت بعد می آید.

خیر در این است که انسان به مانند راننده ای که مدام مراقب است تا منحرف نشده و حادثه ای برایش رخ ندهد مراقب خود باشد تا از جاده بندگی منحرف نشده و در قعر جهنم سقوط نکند و با توجه به سوره تحریم این توجه تنها منحصر به خودش هم نباید باشد بلکه این راننده باید متوجه همراهان خود و کسانی که به نحوی نسبت به آنها مسئول است نیز داشته باشد

تمام خیر دنیا و آخرت در یک خط

امام سجاد علیه السلام فرمود: مردى به پدرم حسین بن على علیهماالسلام نوشت: «سرورم! مرا از خیر دنیا و آخرت، با خبر کن.»

آن حضرت اینگونه نوشت:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ‏

أمّا بَعدُ، فَإِنَّ مَن طَلَبَ رِضَا اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ كَفاهُ اللّهُ امورَ النّاسِ، ومَن طَلَبَ رِضَا النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَكَلَهُ اللّهُ إلَى النّاسِ. وَالسَّلام‏[8]

«به نام خداوند بخشنده مهربان. بدان كه هر كس خشنودى خدا را بر ناخشنودى مردم برگزیند، خدا او را از مردم، بى‏نیاز مى‏گرداند و هركه خشنودى مردم را با ناخشنودى خدا بجوید، خداوند، او را به مردم وا مى‏گذارد. بدرود

 

بهترین مردم

در فرهنگ عمومیِ مردمِ منهای دین ملاکهای گوناگونی برای انتخاب بهترین ها وجود دارد و همین ملاکها، معیار احترام و توجه دیگران به آن بهترین ها می شود. به فرض در جامعه ای که ثروت یا مدرک معیار برتری افراد است کسانی محترم خواهند بود که از ثروت بیشتر و یا مدرک بالاتری برخوردار باشند؛ اما در فرهنگ دینی کسانی بهترند که دیندارترند. امام زین العابدین علیه السلام می فرماید:

«مَن عَمِلَ بِمَا افتَرَضَ اللّهُ عَلَیهِ فَهُوَ مِن خَیرِ النّاس»‏[9] ؛ هر كس به آنچه خداوند بر او واجب ساخته، عمل كند، از بهترین مردم است.

بر پایه این سخن لازم است تا پیروان قرآن و عترت علیهم السلام، دینداری افراد را مهمترین معیار در تنظیم روابط اجتماعی خود با آنها قرار دهند و در ارتباط خود با دیگران، دید و بازدیدها، نشست و برخاستها، خو گرفتنها و صمیمی شدنها؛ اهل دین بودن را مهمترین معیار بدانند و با کسی بیشتر ارتباط داشته باشند که با خداتر است؛ زیرا چنین کسی بهترین مردم است.

 

 

پی نوشت:

1. منابعی مانند کشف الغمة ج2 ص74 و نیز توضیح المقاصد ص20 .

2. بحار الأنوار: 46/ 3.

3. ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 125.

4. هو انتخاب شی‏ء و اصطفاۆه و تفضیله على غیره، ففیه قیدان الانتخاب و الاختیار، و التفضیل. التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج‏3، ص: 159.

5. الإرشاد: 1/ 231.

6. الكافی: 2/ 148.

7. نهج البلاغه: حکمت2.

8. الأمالی للصدوق: ص 268.

9. الكافی: 2/ 81.

هویت شیعه...
ما را در سایت هویت شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : توحیدمحرم نژاد tahavaman بازدید : 353 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 11:35

 

امام سجاد

 

 


گفتن از انسان هایی که رنگ خدایی گرفته و لقب خلیفة اللهی را زینت بخش خود کرده اند، کاری بس دشوار است؛ چرا که آنانْ آسمانی اند و ما زمینی، آنان افلاکی اند و ما خاکی و دستانِ خاکیِ زمینیان به اندیشه آسمانی افلاکیان راه نیافتنی است.


اگرچه

 

آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید

 

مایه زینت عابدان

امام سجاد علیه السلام مایه فخر و زینت عابدان و پیشوای بندگان پاک و خالص خداوند، و آقای ساجدان و زینت عابدان است. آن ها که با تاریخ او مأنوس اند، این مسأله را به نیکی درمی یابند که این لقب «زین العابدین» از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای او معّین شد و پیامبر گرامی، خود او را زین العابدین خواند و فرمود: «هنگامی که قیامت بر پا شود، ندا دهنده ای در میان جمع اهل محشر ندا در دهد که مایه زینت عابدان کجاست».

امام سجاد علیه السلام در مقابل انحرافاتی، چون: غلو، جبر گرایی، گروههای مشبّهه، متصوّفه و زاهد نمایان و علمای درباری به شیوه های مختلف به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عمل می کرد و این در حالی بود که در این دوره رسما جلوی امر به معروف و نهی از منکر گرفته می شد

شکوه و جلال

امام سجاد علیه السلام چنان جلال و شکوهی داشت که حتی دشمنان حضرت نیز در برابر هیبت ایشان سر تعظیم فرود می آوردند. برای نمونه، مسلم بن عَقَبه، از ستمگران روزگار که به قصد کشتن امام سجاد علیه السلام با حضرت رو به رو شده بود، به محض دیدن امام، بی اختیار به تکریمش پرداخت و او را با احترام در کنار خود نشاند و پس از تکریم و تعظیم، آن حضرت را به خانه اش برگرداند. هنگامی که از او علت این کار را پرسیدند، پاسخ داد: شکوه و هیبت او مرا فرا گرفت. او که ابتدا قصد کشتن امام را داشت، بی اختیار به امام عرض کرد که هر حاجتی داری، بگوی. امام برای خود حاجتی نخواست، ولی برای عده ای طلب بخشش کرد و آنها را از مرگ نجات داد.

امر به معروف و نهی از منکر

 

امر به معروف و نهی از منکر

امام سجاد علیه السلام هم به عنوان امام، مسئول اصلی امر به معروف و نهی از منکر در تمام ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ... بود و هم به عنوان یک عضو از جامعه اسلامی این مسئولیت را عهده دار بود. از اینرو، در سیره و سخن آن حضرت بارها از این مسئولیت سخن به میان آمده است.

امام سجاد علیه السلام در مقابل انحرافاتی، چون: غلو، جبر گرایی، گروههای مشبّهه، متصوّفه و زاهد نمایان و علمای درباری به شیوه های مختلف به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عمل می کرد و این در حالی بود که در این دوره رسما جلوی امر به معروف و نهی از منکر گرفته می شد.

لقب «زین العابدین» از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای او معّین شد و پیامبر گرامی، خود او را زین العابدین خواند و فرمود: هنگامی که قیامت بر پا شود، ندا دهنده ای در میان جمع اهل محشر ندا در دهد که مایه زینت عابدان کجاست

امام سجاد علیه السلام درباره اهمیت هدایت و راهنمایی به معروفها و رهانیدن از ضلالت می فرمود: «به شیعیان من مژده ثواب بزرگ و پاداش فراوان بدهید که خدای تعالی به موسی علیه السلام چنین وحی کرد: مرا در نزد آفریدگانم، و آفریدگانم را نزد من محبوب ساز! موسی پرسید: چگونه؟ فرمود: رحمتها و نعمتهایم را به یادشان بیاور ؛ چرا که اگر فرار کننده از در خانه یا گمگشته از آستانه مرا به سوی من باز گردانی، برای تو بالاتر از عبادت صد سال است که روزهایش را روزه بداری و شبهایش را به نماز و عبادت بگذرانی.» (1)

امام علیه السلام در عمل و رفتار نیز عامل به این اصل حیاتی بود؛ لذا یکی از اصحاب را چنین نهی فرمود:

«لَیْسَ لَکَ اَنْ تَقْعُدَ مَعَ مَنْ شِئْتَ فَاِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی یَقُولُ: «وَ اِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخوضونَ فی آیاتِنا فَأَعْرِض عَنْهُم حَتی یَخوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ وَ اِمّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکری مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ»؛(2) تو حق نداری با هر کسی مجالست کنی؛ زیرا خدای تعالی می فرماید: چون کسانی را می بینی که درباره آیات ما به عناد گفتگو می کنند، پس از ایشان رو بگردان تا اینکه درباره مطلب دیگری سخن بگویند و اگر شیطان از خاطر تو برد، بعد از آنکه به خاطرت آمد، با گروه ستمگران ننشین ... .»

امام زین العابدین علیه السلام چنان جایگاهی برای امر به معروف و نهی از منکر قائل بود که می فرمود: «اَلذُّنُوبُ الَّتی تُنْزِلُ الْبَلاءَ تَرْکُ اِغاثَهِ الْمَلهُوفِ وَ تَرکُ مَعُونَةِ الْمَظلومِ وَ تَضْییعُ الْأَمْرِ بِالْمَعْروفِ وَالنَّهیِ عَنِ الْمُنْکَرِ ؛(3) گناهانی که بلا را نازل می کنند، یاری نکردن غمدیده، ترک یاری مظلوم و ضایع کردن امر به معروف و نهی از منکر است

 

پی نوشت:

1) لئالی الاخبار، ص214 ، و ر.ک: بحارالانوار، ج1، ص71.

2) تفسیر برهان، ج1، ص322.

3) معانی الاخبار، باب 136.

هویت شیعه...
ما را در سایت هویت شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : توحیدمحرم نژاد tahavaman بازدید : 342 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 11:35

 

امام سجاد

 

 


چهارمین اختر فروزان آسمان امامت و ولایت، حضرت علی بن الحسین علیه السلام معروف به سجاد، نمادی از کمالات و ارزش های انسانی، زینت بندگان پاک سیرت و پیام آور کربلا بود. ابرمردی که شاهد تلخ ترین حوادث روزگار بود، ولی چون کوهی استوار در برابر همه توفان های بلا و دشواری ها ایستادگی و در جبهه های گوناگون با آنها مبارزه کرد. امام معصومی که هدایتگری های خویش را در عصر خفقان و سیاهی، در قالب دعا و مناجات با خدا به امت اسلامی ارزانی داشت و توانست در سایه سار دانش خود، بزرگان و اندیشمندانی گران قدر را در دامان خود بپروراند.


 

 

از خاندانی پاک

بلبل بوستان علوی امام سجاد علیه السلام در آشیانه پر مهر و محبتی به دنیا آمد که خداوند برای توصیف آنانْ سوره «هَلْ اَتی» را نازل کرد و با آیه تطهیر، ایشان را از هر زشتی و پلیدی منزّه ساخت.

پدر بزرگ وار ایشان، امام حسین علیه السلام و مادرش «شهربانو» دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه سرزمین پهناور ایران است. این بانوی پاکدامن، چنان محبوبیتی در نزد خداوند متعال پیدا کرد که لیاقت همسری و مادری امام معصوم را پیدا کرده و ذریه پاک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از ایشان ادامه پیدا کرد.

مردم در محضر امام سجاد علیه السلام تحت تأثیر هیبت و شکوه ایشان، یارای هرزه گویی و بیهوده گویی نداشتند، بلکه سکوتی همراه با ادب بر مجلس امام حاکم بود

پیشوای بندگان در محشر

امام سجاد علیه السلام ، زینت عابدان و پیشوای بندگان پاک خداوند است. ابن عباس در این باره از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت می کند که فرمود: «هرگاه روز قیامت شود، ندا دهنده ای در میان جمع اهل محشر ندا می دهد که مایه زینت عابدان کجاست. در آن هنگام، فرزندم، علی بن الحسین با کمال سرفرازی و سربلندی در محشر ظاهر می شود و میان صفوف حرکت می کند».

 

القاب آسمانی

امام چهارم، القاب و کنیه های زیادی دارند که هرکدام از آن ها، بر یکی از کمالات اخلاقی و شخصیتی ایشان رهنمون است. در میان کنیه های ایشان، ابوالحسن و ابومحمد از شهرت زیادی برخوردار است و از القاب ایشان، زین العابدین، سید الساجدین، سجاد، سیدالعابدین، زکی و امین را می توان نام برد.

درباره لقب سجاد گفته اند که: آن امام هُمام آن قدر سر به سجده می گذاشت و برای هر نعمتی سجده می کرد که پیشانی اش پینه بسته بود. هم چنین هنگامی که آن حضرت سر به سجده می گذاشت، آن قدر به همان حالت می ماند تا این که عرق از سر و صورت مبارک ایشان جاری می شد.

امام سجاد

 

در محضر صالحان

چند روزی از تولد امام سجاد علیه السلام نگذشته بود که ایشان مادر مهربان خود را از دست داد و تربیت امام به عهده پدرش افتاد. دستان پر عطوفت و نفس های قدسی سه امام بزرگوار، در تکاپوی تربیت فرزندِ نو رسیده ی حسین علیه السلام بودند: امام سجاد علیه السلام ، دو سال از دوران امامت جدّش امیرالمومنین علیه السلام را درک کرد و نیز به خاطر علاقه زیادی که به عمویش امام حسن علیه السلام داشت، در محضر ایشان حاضر شده و از فیوضات معنوی اخلاقی ایشان نیز بهره گرفت. آن حضرت 12 ساله بود که دوران امامت پدرش شروع شد و همواره از تعالیم و آموزه های دینی پدر بهره می جست تااین که در سال 61 ق خود پرچم دار هدایت امت اسلام گردید.

 

مجلس امام

مردم در محضر امام سجاد علیه السلام تحت تأثیر هیبت و شکوه ایشان، یارای هرزه گویی و بیهوده گویی نداشتند، بلکه سکوتی همراه با ادب بر مجلس امام حاکم بود. فَرَزْدَقِ شاعر، در وصف مجلس آن حضرت می گوید: «چشم ها از شدت حیا به زیر بود. هیچ کس سخن نمی گفت مگر آن گاه که او لب به تبسّم می گشود و در چنین وضع و حال، با فقیران و تهی دستان می نشست و غذا می خورد و آنها را به خانه خود دعوت می کرد و با ایشان مأنوس می شد».

بعد از حوادث کربلا که بنی امیه خود را پیروز میدان می دیدند و قدرت پوشالی، مغرورشان کرده و ترس و وحشت دل های مردم را فرا گرفته بود، امام سجاد علیه السلام با شجاعت کم نظیری در مقابل آن ها ایستاد و بدون ترس و واهمه، به افشاگری پرداخت

شجاعت امام

بعد از حوادث کربلا که بنی امیه خود را پیروز میدان می دیدند و قدرت پوشالی، مغرورشان کرده و ترس و وحشت دل های مردم را فرا گرفته بود، امام سجاد علیه السلام با شجاعت کم نظیری در مقابل آن ها ایستاد و بدون ترس و واهمه، به افشاگری پرداخت. آن حضرت در مقابل عُبیداللّه بن زیاد فرمود:

«آیا مرا از شهادت می ترسانی، در حالی که شهادت مایه مباهات و افتخار ماست».

ایشان در شام نیز به یزید فرمود: «ای پسر معاویه، تو خود می دانی که پرچم پیامبر در جنگ احد و بدر خندق به دست جدّم بود و پدر و جد تو، پرچم کفر را به دست گرفته بودند. وای بر تو، اگر به این فاجعه ای که دامن خود را آلوده ساخته ای کمی می اندیشیدی، به کوه و بیابان می گریختی و فرش خود را جز خاکستر قرار نمی دادی و اکنون بشارت می دهم که به ذلت و خواری بزرگی گرفتار خواهی شد».

این جملات کوبنده، در هنگامه ای که با فجایع بی شمار بنی امیه، ترس و وحشتی عجیب دل های مردمان را فراگرفته بود، نشان از شجاعت بی نظیر امام سجاد علیه السلام دارد.

 

سخنان گوهربار

*از خداوند به خاطر قدرت و سیطره اش بر تو بترس و از او به علت نزدیکی اش به تو شرم و حیا کن.

*محبوب ترین چیزها بعد از شناخت خداوند، پاک دامنی است.

*بهترین نیکی انسان بر خود، خویشتن داری در مقابل گناه است.

هویت شیعه...
ما را در سایت هویت شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : توحیدمحرم نژاد tahavaman بازدید : 336 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 11:33

 

امام سجاد

 

 


همانگونه که بهترین روش تربیت، تربیت عملی است؛ در آموزش عقاید و رشد فکری نیز این روش مۆثرتر به نظر می رسد. این روش را در سیره امام علی بن حسین علیهماالسلام می توان یافت.


 

 

آموزش عملی صفات الهی

در نمونه ای که در ذیل می آید نحوه یاد دادن صفات الهی از جمله علم خدا به گناهان، حلم خدا، عفو و احسان و پذیرش توبه از سوی خداوند به بردگان توسط حضرت نمایان است.

الف. علم خدا به گناهان: [در ماه مبارک رمضان] امام‏ سجاد علیه السلام هیچ‏گاه غلام و كنیزى كه مرتكب گناهى شده بودند مجازات نمى‏فرمود و تنها تاریخ آن روزى را كه مرتكب خطایى شده بودند یادداشت مى‏كرد و آخر ماه رمضان كه مى‏شد همه آنها را جمع مى‏كرد و یادداشتهایى را كه خطاهاى آنها را ثبت كرده بود نشان مى‏داد و مى‏فرمود: همگى با صداى بلند بگویید:

«اى على بن حسین: پروردگار تو تمام اعمال تو را بر شمرده است همان طورى كه تو اعمال ما را ثبت كرده‏اى و نزد پروردگار نوشته ‏اى است كه حق را بیان مى ‏كند و هیچ گناه صغیره و كبیره را فروگذار نمى‏ كند مگر این كه تمام اعمال تو را مى‏شمارد، و هر كارى كه كرده باشى، در پیش‏ روى خود، حاضر مى‏بینى(1)، همچنان كه ما هر عملى را كه انجام داده‏ایم در نزد تو حاضر مى‏بینیم، پس بر ما ببخش و از ما درگذر چنان كه از خداوند توانا امیدوارى كه بگذرد و همان طورى كه دوست دارى خداى توانا از تو بگذرد تو از ما بگذر خواهى دید كه خداوند بخشاینده است و نسبت به تو مهربان بوده و تو را مى‏آمرزد و پروردگارت نسبت به هیچ كس ستم روا نمى‏دارد ... همچنان كه نزد تو نوشته‏اى است كه حق و حقیقت را به ما بازگو مى‏كند هیچ یك از اعمال خرد و كلان ما را فروگذار نكرده مگر آن كه بر شمرده است پس اى على بن حسین! به خاطر آور آن موقعى را كه در برابر پروردگار داور دادگر خود با خوارى ایستاده‏اى و او به مقدار خردلى به كسى ستم نمى‏كند و آن مقدار ناچیز را نیز در روز قیامت مى‏آورند و خدا را بس كه حسابرس و گواه بر اعمال بندگان است.

بهترین راه برای فهماندن توبه پذیری خداوند این است که انسان خود عملا از خطای دیگران درگذرد. این روش در سیره امام چهارم نمودار است

بنابراین از ما درگذر و ما را ببخش تا خداى توانا از تو درگذرد و تو را ببخشد، زیرا كه او مى‏فرماید: « وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَاللَّهُ لَكُمْ.(2) از بدیها درگذرند و آنها را ببخشند، آیا دوست نمى‏دارید كه خدا هم از شما بگذرد؟»(3)

حضرت با چنین برخوردی، این نکته را به آنان متذکر می شدند که اولا خداوند به تمامی اعمال انسانها آگاه است و ثانیا با وجود علمش چون حلیم است بلافاصله عذاب نمی کند.

امام سجاد

ب. توجه دادن به عفو و بخشش خدا: در ادامه همین داستان آمده است که : «همواره، این قبیل كلمات را تلقین به ایشان مى‏كرد، كلماتى كه بر میزان توجه خاص آن حضرت و ارتباط خاصّش به خداى متعال دلالت مى‏كرد، و آنگاه شروع مى‏كرد به گریه و از خوف و خشیت بارى تعالى اشك مى‏ریخت و مى‏گفت: «پروردگارا! تو به ما امر فرمودى تا از كسانى كه به ما ستم كرده‏اند درگذریم و ما نیز از ستمگرانمان گذشتیم، همچنان كه به ما امر كردى، خود نیز از ما درگذر زیرا كه تو سزاوارتر به گذشت و بخشش از ما و از همه كسانى كه امر فرمودى هستى. خدایا به ما دستور دادى تا هیچ سائلى را از در خانه‏مان محروم بر نگردانیم و اینك ما درخواست‏كننده و مستمندانیم كه در خانه تو آمده‏ایم و از تو درخواست احسان و بخشش داریم، خداوندا با عنایت خود بر ما منّت بگذار و ناامیدمان مفرما! زیرا كه تو از ما و از هر كسى كه امر به احسان فرموده‏اى به بخشش و احسان سزاوارترى.(4)

ج. توجه دادن به احسان بیکران الهی: «خداوندا! من احسان كردم، پس تو هم احسان كن، خدایا هر وقت از جمله درخواست‏كنندگان بودم از بزرگوارى تو برخوردار شده‏ام، پس هم اكنون نیز، اى خداى بخشنده مرا در زمره كسانى قرار ده كه از نعمتها و احسانت برخوردارند.»

آنگاه صورت مباركش را به سمت آنان بر مى‏گرداند، در حالى كه قطرات اشك از دیدگانش جارى بود، مى‏فرمود: «من شما را بخشیدم، آیا شما هم از من گذشتید؟ و از این كه بد سرپرستى كردم، مرا بخشیدید؟ زیرا كه من سرپرست بد و خوار و پست و ستمگر، اما مملوك پادشاهى بزرگوار، بخشنده، دادگستر، نیكوكار و بخشاینده هستم ...»

حضرت با چنین برخوردی، این نکته را به آنان متذکر می شدند که اولا خداوند به تمامی اعمال انسانها آگاه است و ثانیا با وجود علمش چون حلیم است بلافاصله عذاب نمی کند

د. آموزش توّاب بودن خداوند: بهترین راه برای فهماندن توبه پذیری خداوند این است که انسان خود عملا از خطای دیگران درگذرد. این روش در سیره امام چهارم در این داستان نمودار است.

راوی در ادامه می گوید: غلامان با شنیدن این قبیل سخنان از امام سجّاد، عرض مى‏كردند: «اى مولا و اى سرور! ما از تو گذشتیم ...»

مى‏فرمود: بگویید: «پروردگارا از على بن حسین بگذر چنان كه ما از او گذشتیم و او را از آتش دوزخ آزاد كن، همان طورى كه او ما را از قید بردگى آزاد كرد.»

غلامان نیز این جملات را مى‏گفتند، و پس از گفتن ایشان، مى‏گفت:

خداوندا اجابت كن اى پروردگار عالمیان!- و رو به ایشان مى‏كرد و مى‏فرمود:- بروید كه من از شما گذشتم و شما را به امید عفو پروردگار و آزادى از آتش جهنم، آزاد كردم. وقتى كه روز عید فطر فرا مى‏رسید، جایزه ارزشمندى به غلامان مى‏داد به قدرى كه بتوانند زندگى كنند و از مال مردم بى‏نیاز شوند. (5)

 

آموزش عملی علم امام

ابا حمزه ثمالى گفت خدمت حضرت زین العابدین بودم، در خانه‏اش درختى بود، گنجشكها روى آن قرار داشتند ناگهان پرواز نموده صدائى كردند، فرمود: ابا حمزه میدانى چه گفتند، عرض كردم نه، فرمود: تقدیس پروردگار نمودند و درخواست روزى امروز خود را كردند. و سپس فرمود: یا ابا حمزه خدا ما را به زبان پرندگان آشنا كرده و از هر چیز به ما عنایت نموده.(6)

 

پی نوشت:

1. به آیه شریفه: یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً ... اشاره دارد. (آل عمران/ 30).

2. نور/ 22.

3. تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام، نویسنده: باقر شریف قرشى / مترجم محمدرضا عطائى‏،ج‏1، ص321 و322،ناشر: آستان قدس رضوى‏،سال چاپ: 1372 ش‏

4. همان ،ج‏1،ص:323

5. همان ،ج‏1،ص:324

6. زندگانى امام سجاد و امام محمد باقر علیهما السلام ، ترجمه بحار الأنوار، مترجم موسى خسروى‏،ص 19،

ناشر: اسلامیه تهران‏، چاپ: دوم‏

هویت شیعه...
ما را در سایت هویت شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : توحیدمحرم نژاد tahavaman بازدید : 342 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 11:32

 

امام سجاد

 

 


در مجلسهای مذهبی سالروز شهادت و سالروز ولادت امام سجاد علیه السلام گرامی داشته می شود اما تاریخ شهادت آن حضرت تحت الشعاع مراسم عاشورا قرار می گیرد و در تولد ایشان نیز - در کنار تولد امام حسین و حضرت اباالفضل علیهماالسلام – فرصت کافی برای صحبت درباره این امام در دست نیست.


اساسا راه شناخت اهل بیت علیهم السلام آن نیست که مقید به مناسبت ها باشیم. هر روز روز امام سجاد علیه السلام است و هر روز برای پیامبر صلی الله علیه وآله است و هر روز مختص به پرفضیلت ترین بندگان خدا در روی زمین – که محمد و آل محمد هستند – اختصاص دارد و ما باید از هر روزمان استفاده کنیم تا از راه مطالعه زندگی و گفته ها و عمل به راه زندگی ائمه علیهم السلام ، به آنان نزدیک شویم.

 

 

شبیه ترین به امیرمومنان

امام زین العابدین علیه السلام شبیه ترین مردم به جد خود امیرالمومنین علیه السلام بود. شبها بسیار نماز می گذارد و بسیار قرآن تلاوت می نمود. مشکهای پرآب به دوش می کشید و به خانه ایتام و مسکینان می رفت. حدود سیصد خانواده از مستحقین را از جهت آب و نان اداره می کرد و نمی دانستند که چه کسی به آنها غذا می دهد تا آنکه پس از رحلت که اثر جای مشک آب و ظرفهای نان را به دوش حضرت دیدند و خانوده های فقیر مدینه که بی آب و نان ماندند، فهمیدند آن کارها را حضرت علی بن الحسین انجام می داده است.

بجز آن، امام سجاد علیه السلام روزی صد گوسفند در آشپرخانه می کشتند و سفره ایشان همیشه گسترده بود که فقرا و یتمیان و مسکینها و در راه ماندگان می آمدند. امام شخصا به آشپزخانه سرکشی و از مردم پذیرایی می فرمود. (1)

امام سجاد علیه السلام، برده داری بود که بجای شلاق زدن و کار کشیدن از برده ها، آنها را در فضایی قرار می داد که بتوانند حقایق و معارف دینی را به صورت علمی و عملی بیاموزند و بعد آزاد شوند

غذا بردنهای مخفیانه شبانه و سفره پهن کردن های روزانه امام سجاد علیه السلام یادآور این آیه از قرآن است:

الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره/ 274)؛ كسانى كه اموالشان را در شب و روز و پنهان و آشكار انفاق مى‏كنند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شایسته و مناسب است و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مى‏شوند.

بنابراین آنچه نزد خدا پسندیده است، آن است که دو نوع انفاق داشته باشیم: بخشی از اموال خود را در روزها و آشکارا در راه خدا خرج کنیم - که هر کسی بتواند از آن مطلع شود - و بخش دیگر را شبانه و به روشهای مخفیانه، که کسی متوجه نشود. جالب آن است که این آیه در شأن امیرالمومنین علی علیه السلام نازل شد که همان مقدار پولی را که داشتند، بخشی را آشکارا و بخشی را مخفیانه خرج نمودند. امام سجاد علیه السلام هم در اینجا به این سنت اسلامی عمل نمودند. بخشی از رسیدگی های خود به فقرا را مخفیانه و بخشی را آشکار انجام می دادند.

اینها بخشی از صفات والای اخلاقی و رفتاری امام سجاد است.

امام سجاد (ع)

 

مدرسه انسان ساز

نکته دیگری که در زندگی زین العابدین علیه السلام تعجب آور است، خریدن برده است. هر چند باور کردن آن مشکل است، امام سجاد علیه السلام بسیار بسیار برده می خریدند و نگه می داشتند، اما مگر یک نفر در زندگی چند خادم نیاز دارد و مگر یک انسان توان مدیریت کردن چند خادم را در هر لحظه دارد؟ ما که می دانیم امام علیه السلام و هیچ کدام از خاندان نبوت، تجارت برده نمی کردند و این کار را ناپسند می شمردند؛ بنابراین در این کار حضرت چه حکمتی وجود دارد؟

با مطالعه زندگی امام سجاد علیه السلام در می یابیم که امام در واقع مدرسه ای راه انداخته بودند و خود هم آن را مدیریت می فرمودند. روش کار اینگونه بود که برده می خریدند و آنها را چند ماه پیش خود نگه می داشتند و اخلاق و رفتار صحیح و دینی را آموزش می دادند و در نهایت، آنها را آزاد می کردند. این رفتار آن حضرت جزو بزرگترین خدمتهایی بوده که می شده در آن زمان انجام داد که به فکر هیچکسی نمی رسید. برخی از این برده ها بعدا مشهور و نقش آفرین شدند و برخی از آنها به مقامات معنوی دست یافتند و همه اینها در سایه پرورش در سایه امام سجاد علیه السلام بود.

امام سجاد علیه السلام، برده داری بود که بجای شلاق زدن و کار کشیدن از برده ها، آنها را در فضایی قرار می داد که بتوانند حقایق و معارف دینی را به صورت علمی و عملی بیاموزند و بعد آزاد شوند.

رفتار آن حضرت با برده ها خواندنی است. توجه علاقمندان را به مقاله ای در همین سایت جلب می کنیم.

از زندگی امام سجاد علیه السلام می آموزیم که راه حق هیچگاه بسته نمی شود. هر قدر هم که بی یار و یاور و تحت فشارهای حکومتی باشیم اگر تقوای خدا را مراعات کنیم، همواره خدا راهی را در پیش روی ما قرار خواهد داد و به اندیشه ما برکت می دهد

همواره در مسیر حق

با نگاه کلی به زندگی امام، می فهمیم که ایشان هیچ لحظه ای بیکار و معطل نماندند آن هم در شرایط رعب آلود آن دوران (بنی مروان) که سخت ترین شکنجه ها و کشتن ها و فحاشی ها و بی آبرو کردنها برای دوستان اهل بیت علیهم السلام روا شده بود. به عنوان مثال حجاج، دست و پای یحیی بن ام طویل را به جرم پیروی از امام سجاد علیه السلام برید و او را به شهادت رساند که تنها یکی از جنایتهای فراوان حجاج، استاندار وقت، بود. با این حال امام از هیچ فرصتی برای روشن کردن راه حق کوتاهی نمی فرمود.

از زندگی امام سجاد علیه السلام می آموزیم که راه حق هیچگاه بسته نمی شود. هر قدر هم که بی یار و یاور و تحت فشارهای حکومتی باشیم اگر تقوای خدا را مراعات کنیم، همواره خدا راهی را در پیش روی ما قرار خواهد داد و به اندیشه ما برکت می دهد.

جالب آنکه ایشان با همه مشغله ها، از عبادت غافل نبودند؛ روزهای بسیاری را روزه می گرفتند و شبهای بسیاری را به نماز و قرآن به صبح می رساندند و با این همه، عبادتهای خود را در مقایسه با عبادتهای علی علیه السلام ناچیز می شمردند.

نکته آخر آنکه امام علیه السلام مراقب بودند یاد و خاطره عاشورا فراموش نشود و به همین دلیل هر وقت برای آن حضرت آب می آوردند، گریان می شدند. از ایشان می آموزیم که برای زنده نگه داشتن راه حقیقت بجای سخنرانی های مکرر، با عمل خود مردم را آگاه کنیم.

هر چه بیشتر درباره زندگی اهل بیت علیهم السلام مطالعه می کنیم علاقه ما به ایشان افزایش می یابد. خدایا ما را در دنیا و آخرت با آنان قرار ده و ما را در شبیه شدن به آنان موفق گردان.

 

پی نوشت:

1) مجموعه زندگانی چهارده معصوم، حسین عمادزاده، ص683.

هویت شیعه...
ما را در سایت هویت شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : توحیدمحرم نژاد tahavaman بازدید : 306 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 11:31

 

امام سجاد (ع)

 

 


زبان و قلم از وصف مقام عبودیت علی بن الحسین علیهماالسلام عاجز است، کسی جز خود حضرات معصومین علیهم السلام نمی تواند ایشان را توصیف نماید. در این نوشتار بر آن شدیم که اشاراتی به مقام عبودیت علی بن الحسین علیهماالسلام از میان کلمات معصومین علیهم السلام و راویان احادیث، بیابیم، تا شاید بر قلب قاسی نویسنده اثری افتد چرا که سخن هرگاه از قلب برخاست لاجرم بر دل نشیند.


 

زیب و زین عالم امکان علی بن الحسین نور یزدان سید سجاد، زین العابدین

مشرق صبح ازل، مفتون حُسن لم یزل دردمند شام محنت، مبتلای شامتین(1)

 

شیخ کلینی (ره) در کتاب شریف کافی از امام صادق علیه السلام روایت می کند که: «علی بن الحسین علیهماالسلام وقتی به نماز می ایستاد رنگ حضرتش دگرگون می شد و وقتی سجده می کرد تا عرق از بدنش خارج نمی شد سر بر نمی داشت!» (2)

و باز از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که پدرم (یعنی حضرت باقر علیه السلام) می فرمود: «وقتی علی بن الحسین به نماز می ایستاد، گویی شاخه درخت بود، که جز آنچه باد از او به حرکت در آورد چیزی از او تکان نخورد!»(3)

یعنی در مقابل خداوند با کمال خشوع و تواضع می ایستاد و همانند عبید که در مقابل موالی بی حرکت می ایستند و بدون اذن او هیچ کاری انجام نمی دهند آن حضرت نیز بی حرکت بود.

و صدوق(ره) نیز در کتاب علل از ابان تغلب نقل می کند که وی به امام صادق علیه السلام گفت: من علی بن الحسین را دیدم که وقتی به نماز می ایستاد رنگ او دگرگون می شد. امام صادق علیه السلام به او فرمود:

«به خدا قسم علی بن الحسین به خوبی می دانست که مقابل چه کسی ایستاده است!» (4)

حضرت سجاد علیه السلام دارای پانصد درخت خرما بود در نزد هر درخت دو رکعت نماز می خواند و در موقع نماز رنگش تغییر می کرد و ایستادنش در نماز مانند ایستادن بنده ذلیل بود که در مقابل پادشاهی بلند مرتبه ایستاده باشد و اعضای بدنش از خوف و خشیت الهی می لرزید و به گونه ای نماز می خواند که گویی این نماز آخرین نماز اوست و بعد از این نماز دیگری نخواهد خواند

ابوحمزه ثمالی رضی الله عنه نقل می کند و می گوید: حضرت علی بن الحسین علیهما السلام را دیدم که نماز می خواند. عبای آن حضرت از دوشش افتاد، آن را راست و منظم نفرمود تا آن که نماز تمام شد. از ایشان از علت این امر جویا شدم، فرمود: «وای بر تو آیا می دانی در خدمت چه کسی بودم؟!» (5)

و باز روایت شده که وقتی زمان وضو فرا می رسید رنگش زرد می شد، به ایشان گفته می شد که این چه حالی است که شما را عارض می شود، می فرمود: «شما نمی دانید که من مقابل چه کسی ایستاده ام!» (6)

حدیث دیگری که نسبتاً طولانی است ولی خالی از لطف نیست حدیثی است که مرحوم شیخ مفید اعلی الله مقامه از امام صادق علیه السلام روایت نموده که حضرت فرموده:

عبادة

 

«به خدا قسم که علی بن أبی طالب علیهماالسلام تا هنگام مرگ به هیچ حرامی دست نیازید و هیچ گاه بین دو امر قرار نگرفت مگر اینکه سخت ترین آن دو را از جهت بدنی انتخاب نمود در حالی که در هر دو امر رضایت خداوند بود و هیچ مصیبتی بر رسول خدا وارد نمی شد، مگر اینکه رسول خدا، امیرالمومنین را در جریان قرار می داد، چرا که به او اطمینان داشت و هیچ کس از این امت غیر از علی توانایی عمل کردن مانند رسول خدا را نداشت و حضرتش اگر عمل خیری انجام می داد با حالت خوف و رجاء انجام می داد و با مال خود و یا دست رنج خود که با عرق پیشانی به دست آورده بود هزار بنده را در راه خدا آزاد نمود و لباسش فقط از کرباس بود و هنگامی که آستینش بلند بود آن را می برید [و به نزد خیاط نمی رفت] و از بین فرزندان او هیچ کس از جهت لباس و فقاهت به او شبیه تر از علی بن الحسین نبود. هنگامی که ابوجعفر امام باقر فرزند علی بن الحسین - علیهم السلام - بر پدر وارد شده بود و دیده بود که پدرش به گونه ای عبادت می کند که هیچ کس نمی تواند آن گونه عبادت کند و دیده بود که رنگ حضرت از شب زنده داری زرد شده و چشمانش از شدت گریه از بین رفته و پیشانی و بینی مبارکش در اثر سجده مجروح شده و ساق پا و قدم های حضرت از ایستادن در نماز ورم نموده، امام باقر علیه السلام در چنین حالی فرموده بودند که من نتوانستم خودم را از گریه نگه دارم وقتی که او در چنین حالی دیدم، پس به حال او گریستم و او مشغول فکر کردن بود بعد از گذشتن اندکی زمان از وارد شدن من به من رو نمود و فرمود ای پسرم: مقداری از آن نوشته ها را که در آن کیفیت عبادت علی بن ابی طالب هست را به من بده! به او آن نوشته ها را دادم! حضرت سجاد علیه السلام مقداری مطالعه نمود، سپس آن ها را رها کرد وفرمود: چه کسی می تواند مانند علی بن ابی طالب خدا را عبادت کند؟!»(7)

و باز شیخ مفید (ره) نقل نموده از امام باقر علیه السلام که: «علی بن الحسین در یک شبانه روز هزار رکعت نماز بجا می آورد و باد او را مانند خوشه گندم می جنباند!»

حضرت سجاد علیه السلام، با آن شدت مواظبت و کمال عبادت آن حالش بود که از صحیفه علی بن ابی طالب علیه السلام چیز کمی خواند و اظهار عجز کرد! البته همه عاجزاند از عبادت مولی الموالی و همه رعیت عاجزاند از عبادت معصومین ولی نباید انسان که از مقام عالی باز ماند، یکسره رها کند

[یعنی حضرت در اثر لاغری و رنجوری و هم چنین خشوع و بی حرکتی چنان به نماز می ایستاد که اگر بادی می وزید: باد او را مثل شاخه گندم به حرکت در می آورد]

و حضرت سجاد علیه السلام دارای پانصد درخت خرما بود در نزد هر درخت دو رکعت نماز می خواند و در موقع نماز رنگش تغییر می کرد و ایستادنش در نماز مانند ایستادن بنده ذلیل بود که در مقابل پادشاهی بلند مرتبه ایستاده باشد و اعضای بدنش از خوف و خشیت الهی می لرزید و به گونه ای نماز می خواند که گویی این نماز آخرین نماز اوست و بعد از این نماز دیگری نخواهد خواند. (8)

و باز در حالات حضرت وارد شده که به گونه ای قرآن می خواند که کسانی که در حال عبور بودند - مثل سقّاها - آنجا توقف می کردند و بعضی از استماع قرآن حضرت غَش می کردند! (9)

در پایان چه نیکو است که کلام را مزیّن کنیم به کلام حضرت امام رحمة الله علیه در رابطه با این روایات:

«عزیزم قدری تفکر کن در این احادیث شریفه، ببین حضرت باقر علیه السلام، امام معصوم، از شدت عبادت پدربزرگوارش و حالت عبادتش گریه کرد. و حضرت سجاد علیه السلام، با آن شدت مواظبت و کمال عبادت آن حالش بود که از صحیفه علی بن ابی طالب علیه السلام چیز کمی خواند و اظهار عجز کرد! البته همه عاجزاند از عبادت مولی الموالی و همه رعیت عاجزاند از عبادت معصومین ولی نباید انسان که از مقام عالی باز ماند، یکسره رها کند. باید دانست که این عبادت، نعوذبالله، عبث نبوده، بلکه راه خطرناک و طریق باریک است. و عقبات موت و قیامت مشکل است که این طور اهل معارف حقیقیه عجز و الحاح می کردند. این سست انگاری ما از ضعف ایمان و سستی عقیده است و از جهل و نادانی است!» (10)

خداوند توفیق پیروی از اهل بیت علیهم السلام را به همه ما عنایت بفرماید.

 

پی نوشت:

1- دیوان مفتقر، ص 322 .

2- فروع کافی، ج3، ص 300، ح5 .

3- همان، ح 4 .

4- علل الشرائع، ص 88 و وسائل الشیعة، ج 4، ص 685 ، کتاب العلوة، باب 2، ح 3 .

5- وسائل الشیعة، ج 4، ص 688 ، ابواب افعال العلوة، باب 3، ح 6 .

6- مستدرک الوسائل ، کتاب الصلوة، ابواب افعال الصلوة، باب 2، ح 35 .

7- ارشاد مفید ص 255 و 256، باب ذکر طرف من اخبار علی بن الحسین (علیه السلام).

8- همان، ص 256، بحارالانوار، ج 46، ص 80، تاریخ سیدالساجدین، باب 5، حدیث 75.

9- اصول کافی، ج 2، ص 615 .

10- چهل حدیث امام خمینی (ره) ، ص 443 .

هویت شیعه...
ما را در سایت هویت شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : توحیدمحرم نژاد tahavaman بازدید : 329 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 11:31

 

امام علی

 

 


مولای متقیان علی علیه السّلام الگوی تمام نمای سیره رفتاری پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه وآله است. امـام عـلى عـلیـه السـّلام تـلاش مـى كـرد تـا چـونـان رسـول خـدا صـلى الله عـلیـه و آله بـخـورد و بـیـاشـامـد و زنـدگـى كـنـد.

 

 


 

سفره ای ساده و بی ریا

امام على علیه السّلام تهیدست نبود، از دسترنج خود تولید فراوانى داشت وقتى فقراء و یـتـیـمـان را دعـوت مـى كرد، بر سر سفره انواع غذاهاى رنگارنگ مى گذاشت ، و همگان را دعوت به تناول غذاها مى كرد، امّا خود بر سر همان سفره ، نان خشك مى خورد.

احنف بن قیس مى گوید:

روزى بـه دربار معاویه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شیرین پیش من آوردند كه تعجّب كردم .

آنگاه طعام دیگرى آوردند كه آنرا نشناختم .

پرسیدم : این چه طعامى است ؟

معاویه جواب داد: ایـن طـعـام از روده هـاى مـرغـابى تهیّه شده ، آن را با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِیشكر در آن ریخته اند.

احنف بن قیس مى گوید: در اینجا بى اختیار گریه ام گرفت و گریستم .

معاویه با شگفتى پرسید: علّت گریه ات چیست ؟

گفتم : به یاد على بن ابیطالب علیه السّلام افتادم ، روزى در خانه او بودم ، وقت طعام رسید. فرمود : میهمان من باش .آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.

امـام عـلى عـلیـه السـّلام در سـاده زیـسـتـى یـك الگـوى كامل بود، كار مى كرد و زندگى را با كار روزانه اداره مى فرمود، مشك آب درماندگان راه را بر دوش مى كشید. درخت مى كاشت ، با دلوِ آب ، باغ دیگران را آبیارى مى كرد و مُزد مى گرفت

گفتم : در این سفره چیست ؟

فرمود: آرد جو .

گفتم : آیا مى ترسید از آن بردارند یا نمى خواهید كسى از آن بخورد ؟

فـرمـود: نـه ، هـیـچ كدام از اینها نیست ، بلكه مى ترسم حسن و حسین علیهماالسلام بر آن روغن حیوانى یا روغن زیتون بریزند.

گفتم : یا امیرالمۆمنین مگر این كار حرام است ؟

حضرت امیرالمۆمنین علیه السّلام فرمود:

نه ، بلكه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان فقرا نگردد. هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگویند: بر ما چه باك ، سفره امیرالمۆمنین نیز مانند ماست .

مـعـاویـه گـفـت : اى احـنـف مـردى را یـاد كـردى كـه فـضـیـلت او قابل انكار نیست.(1)

همچنین ابورافع مى گوید :

روز عـیـدى خـدمت امام على علیه السّلام رسیدم ، دیدم كه سفره اى گره خورده در پیش روى حضرت امیرالمۆمنین علیه السّلام است ، وقتى آن را باز كرد دیدم نان جوین است .

گفتم : چرا گره مى زنى ؟

فرمود : براى اینكه بچه ها دوغى یا روغنى بر آن نیافزایند.

امام على علیه السّلام بیشتر از سبزیجات استفاده مى فرمود و اگر غذاى بهترى مى خواست شیر شتر میل مى كرد. گوشت بسیار كم مى خورد و مى فرمود :

«شكم ها را مدفن حیوانات نكنید». با این همه، از همه قدرتمندتر و قوى تر بود. (2)

ساده زیستی

 

ساده زیستى در كمال توانائى

امـام عـلى عـلیـه السـّلام در سـاده زیـسـتـى یـك الگـوى كامل بود، كار مى كرد و زندگى را با كار روزانه اداره مى فرمود، مشك آب درماندگان راه را بر دوش مى كشید. درخت مى كاشت، با دلوِ آب، باغ دیگران را آبیارى مى كرد و مُزد مى گرفت. هـیـزم جـمـع مـى كـرد و در بازگشت به منزل، پُشته هیزم را بر دوش ‍ مى كشید، تا با آن تنور را براى پختن نان آماده كنند. در كار خانه كمك مى كرد. خانه را جاروب مى زد، هر كس به حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام نزدیك مى گشت، مـى فـهمید كه دور از هرگونه خود بزرگ بینى، چون دیگر اقشار جامعه، بلكه همچون محرومین زندگى مى كند.(3)

اصبغ بن نباته مى گوید:

امام على علیه السّلام خطاب به مردم كوفه فرمود:

من در شهر شما با مختصر توشه و وسائل زندگى وارد شدم، اگر به هنگام خارج شدن از شهر شما بیش از آنچه كه با خود آورده ام ببرم خیانتكار خواهم بود.(4)

در صورتى كه قدرت داشت تا انواع امكانات را براى خود فراهم آورد.

 

پیراهن وصله دار

امام على علیه السّلام الگوى كامل فرهنگ ساده زیستى بود. از لباس هاى معمولى كه عموم مردم مى پوشیدند استفاده مى كرد. شـخـصـى در كوفه خدمت امام على علیه السّلام رسید، دید كه لباس هاى حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام كم قیمت و ساده و وصله داراست ،

با شگفتى به امام على علیه السّلام نگریست و گفت:

چرا لباس شما وصله دارد؟

امام على علیه السّلام در جواب فرمود:

«یَخشَعُ لَهُ القَلب ، وَتَذِلُّ بِهِ النَّفس وَیَقتَدى بِهِ المُۆ مِنُونَ؛ با این لباس دل خاشع و نفس اماره، خوار مى گردد، و الگوى مۆ منان مى شود».(5)

همچنین نقل شده است که علاء بن زیاد گفت:

یا امیرالمۆمنین از برادرم عاصم بن زیاد به شما شكایت مى كنم.

فرمود: چه شكایتى؟

عـرض كـرد: عـبـائى پـوشیده و كار عبادت و رهبانیّت پیشه كرده و دست از كار دنیا كشیده است .

امام على علیه السّلام فرمود: او را پیش من بیاورید.

لباس هاى على علیه السّلام در فرهنگ آن روز بد منظره نبود و انگشت نما نمى شد، اگر الان بود و همان لباس ها را مى پوشید، انگشت نما مى شد، گـرچـه قـائم مـا وقـتـى ظهور مى كند همان لباس على علیه السّلام را پوشیده به روش على علیه السّلام رفتار مى كند

چون عاصم آمد، حضرت به او فرمود:

«اى دشـمـنـك جان خویش، شیطان سرگردانت كرده، آیا تو به زن و فرزندانت رحم نمى كـنـى؟ تـو مـى پـنـدارى كـه خـداونـد نـعـمـتـهـاى پـاكـیـزه اش را حـلال كـرده امـّا دوسـت ندارد تو از آنها استفاده كنى ؟ تو در برابر خدا كوچك تر از آنى كه اینگونه با تو رفتار كند».

عاصم گفت: اى امیرمۆ منان، پس چرا تو با این لباس خشن ، و با آن غذاى ناگوار بسر مى برى ؟

حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام فرمود:

واى بـر تـو، مـن همانند تو نیستم ، خداوند بر پیشوایان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نكشاند.(6)

 

جایگاه ساده پوشى

امامان عادل هر قدر در ساده پوشى دقّت كنند ارزشمند است، امّا دیگران آزادند و مى توانند بـراى زن و فـرزنـد خـود لباس هاى قیمتى و نرم بخرند، كه دیگر امامان معصوم علیهم السـّلام نـیـز چـون رهـبـرى امـّت را در دسـت نـداشـتند گرچه از انواع لباس ها استفاده مى كردند، امّا در ساده زیستى همواره الگو بودند.

شخصى به امام صادق علیه السّلام اعتراض كرد كه شـمـا كـه از سـاده پـوشـى حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام فرمودید، خودتان چرا لباس نرم و زیبا دارید؟

امام صادق علیه السّلام فرمود:

لباس هاى امام على علیه السّلام در فرهنگ آن روز بد منظره نبود و انگشت نما نمى شد، اگر الان بود و همان لباس ها را مى پوشید، انگشت نما مى شد، گـرچـه قـائم مـا وقـتـى ظهور مى كند همان لباس امام على علیه السّلام را پوشیده به روش امام على علیه السّلام رفتار مى كند.(7)

 

پی نوشت:

1) اصل الشّیعه و اصُولُها، ص 65 .

2) شرح ابن ابى الحدید، ج 1 ، ص 7.

3) كامل مبرّد، ص 153.

4) بحارالانوار، ج 40، ص 327 و 325.

5) شرح خوئى، ج 21، ص 152 ؛ نهج البلاغه، حكمت 103.

6) نهج البلاغه، خطبه 209.

7) اصـول كـافـى، ج 1، ص 411 ؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 279.

هویت شیعه...
ما را در سایت هویت شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : توحیدمحرم نژاد tahavaman بازدید : 318 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 11:28

 

 


 

آن چه به ظاهر تحقق خارجی ندارد كمبودهای شدید و حضور فراوان بلایا و گرفتاری هایی است كه امت اسلام به آن گرفتار هستند این در حالی است كه به ظاهر كسانی كه كافر هستند و یا در كشورهای كفر زندگی می كنند هم از نظر رفاه و آسایش از وضعیت و موقعیت بهتر و برتری بهره مند هستند و هم از انواع نعمت های خدادادی برخوردار می باشند.

 

 


 

سوال از خدا

 

ممکن است برای شما نیز بارها پیش آمده باشد که سطح زندگی خود را با زندگی اطرافیانتان مورد قیاس قرار دهید. سطح رفاه، درآمد، شادی و سختی ها، پیش آمدهای خوب و بد و موارد بسیار دیگر. این مقایسه کردن ها محدود به افراد نیست بلکه وجود آن در میان گروه ها و فرقه ها نیز احساس می شود. برای نمونه می توان به مقایسه میان شرایط اجتماعی و اقتصادی جوامع اسلامی و بلاد کفر اشاره داشت و شاید بعد از دیدن شرایط و وضع مساعد زندگی کافران این تصور در ذهن ایجاد شود که کافران برتر از مومنین اند، درآیات قرآن کریم نیز به این قیاس ها توجه شده است از آن جمله در آیه 51 سوره نساء می فرماید:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیباً مِّن الْكِتَابِ یُۆْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ كَفَروُاْ هَۆُلَآءِ أَهْدَى‏ مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ سَبِیلاً .

آیا كسانى را كه بهره‏اى از كتاب (خدا) به آنها داده شده، ندیده‏اى كه به بت و طاغوت ایمان مى‏آورند و درباره كفّار مى‏گویند: اینان از كسانى كه (به اسلام و محمّدصلى الله علیه وآله ایمان آورده‏اند، راه یافته‏ترند.

آیه فوق به برتری کافران نسبت به مومنان به زعم اهل کتاب اشاره دارد هر چند در ادعای آنان سیاستی موزیانه نهفته است از آن جمله:

1)‌ استفاده از حربه ی سازشکاری: یـهـود براى پیشبرد اهدافشان آنچنان سازشكارى با هر جمعیتى نـشـان مـى دادنـد كـه حـتـى بـراى جلب نظر بت پرستان در برابر بتهاى آنها سجده مى كـردنـد.

2) مبارزه به قیمت دست کشیدن از عقاید خویش: دشمنان، براى مبارزه با اسلام حتّى از عقاید خود دست مى‏كشند (سجده‏ى یهود بر بت، به خاطر خشنودى مشركان و هماهنگى بر ضد مسلمانان). با این وجود گاه این شبهه ایجاد می شود که آیا کافران برتر از مومنان اند؟

نمی توان به صرف وجود بركات و فراوانی در میان كافران و یا جامعه ایشان حكم كرد كه آنان از نعمت های خداداد برخوردار می باشند و برتر از مومنین اند بلكه آنان گرفتار نقمتی هستند كه چون باز شكاری ایشان را می رباید و به دوزخ آتشین می افكند. و به حقیقت که مۆمن نزد خداى بزرگ از ملک مقرّب بالاتر است

 

 

 

ریشه این تفکر در کجاست؟

نخستین گروهى كه به پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ایمان آوردند مستضعفان پاكدلى بودند كه دستشان از مال و منال دنیا تهى بود، همان گروه محروم و مظلومى كه آئین هاى الهى براى نجات آنان از چنگال ظالمان و ستمگران آمده ، مردان و زنان بلند همت و با ایمانى همچون بلال ، سلمان ، عمار، خباب ، سمیه و امثال آنها. از آنجا كه معیار ارزش در جامعه جاهلى آن زمان - همچون هر جامعه جاهلى دیگر - همان زر و زیور و پول و مقام و هیات ظاهر بود، ثروتمندان ستمكار همچون نضر بن حارث و امثال وى بر گروه مۆ منان فقیر، فخرفروشى كرده ، می گفتند: نشانه شخصیت ما با ما است ، و نشانه عدم شخصیت شما همان فقر و محرومیتتان است !.(مریم 73)

بله، كافران در پاسخ به مۆمنان دو چیز را مایه افتخار و برترى و حقانیت خود مى‌دانستند: یكى وضعیت اقتصادى و دیگرى وضعیت اجتماعى. كفرورزان عصر بعثت، برترى وضعیت اقتصادى و اجتماعى خود را نشانه حقانیت عقاید خویش مى‌دانستند. و در نظر آنها، مظاهر مادى و نظام اجتماعى معیار ارجحیت یك مكتب است.

كافران عصر بعثت، مشكلات اقتصادى، اجتماعى و سیاسى مسلمانان را، نشانه ناروابودن عقیده و تفكر آنان مى‌دانستند. چنانکه امروز نیز شاهد این تبعیض ها درمیان فرق اسلامی و دیگر فرق و حتی در میان خودمان نیز هستیم. چنانکه میزان احترام و عزت فردی را به شأن و منزلت اجتماعی و اقتصادی و اصل و نسب وی می دانیم وهمین مسئله نیز منجر به ارزش گذاری هایی می گردد که ربط و نسبتی با حقیقت انسان ندارد. امیر المومنین علی علیه السلام می فرمایند: ثروت فراوان، دشمن مۆمنان و پیشواى منافقان است. (التمحیص، ص48)

 

مسابقه

 

ملاک برتری حقیقی چیست؟

ملاک برتری انسان ها از یکدیگر چیزی جز تقوا نیست چنانکه امام خمینی (ره) می فرمایند: آنی که تقوایش بیشتر است، آنی که ترسش از خدا بیشتر است، آنی که خدمت برای خدا می کند، او مقدم است. همه برادر و برابرند، فقط و فقط کرامت، در پناه تقوا، و برتری، به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است. آنچه اصل است تقواست.

ملاک انسان بودن و ارزش وی، اخلاق اوست و نه ثروت و جاه و مقام غزالی رسیدن به سعادت اخروی را والاترین ارزش برای انسان می دادند و راه رسید ن به سعادت را تزکیه و تکمیل نفس می داند. حضرت حق در این آیه‌ى شریفه 18 سوره سجده مى‌پرسد: آیا كسى كه مۆمن است، یعنى ‌اعتقاد به خدا و قیامت دارد و داراى فضایل اخلاقى است و كارهاى پسندیده‌ انجام مى‌دهد، با كسى كه از مدار طاعت حق بیرون افتاده ، و از فضاى پاك‌انسانیت خارج شده، و از حوزه‌ى امن خدا گریخته و به ناچار اسیر شیطان‌ها و دیوان و غولان و هوا و هوس شده، و از اعتقاد به خدا و قیامت تهى گشته، و به ‌رذایل اخلاقى دچار آمده و به كارهاى ناپسند روى آورده مساوى و یكسان است؟ پاسخ مى‌دهد: هرگز این دو نفر برابر و مساوى نیستند؛ زیرا :مۆمن در اوج ارزش و فاسق در نهایت پستى است. مۆمن مقرب حضرت حق و فاسق در دورى از درگاه دوست است. مۆمن سزاوار پاداش و فاسق مستحق كیفر و عذاب است. مۆمن اهل نجات و فاسق محروم از نجات است. همه‌ى عنایات و الطاف خدا به مۆمن در دنیا و آخرت به خاطر ایمان و عمل ‌و اخلاق اوست. ایمان و عمل و اخلاق كه از ارزش‌هاى ذاتى است به او ارزش‌ بخشیده، تا جایى كه وجود مۆمن فوق همه‌ى ارزش‌هاست، و به خاطر این ‌ارزش والاست كه مورد رحمت و مغفرت است، و در قیامت جایگاهش بهشت ‌و پذیرایى‌اش نعمت‌هاى ابدى است.

كافران در پاسخ به مۆمنان دو چیز را مایه افتخار و برترى و حقانیت خود مى‌دانستند: یكى وضعیت اقتصادى و دیگرى وضعیت اجتماعى. كفرورزان عصر بعثت، برترى وضعیت اقتصادى و اجتماعى خود را نشانه حقانیت عقاید خویش مى‌دانستند. و در نظر آنها، مظاهر مادى و نظام اجتماعى معیار ارجحیت یك مكتب است

علت برخورداری کافران از این همه نعمت چیست؟

به ظاهر كسانی كه مطیع اوامر و دستورهای قرآن و خداوند تبارك و تعالی هستند می بایست از آثار این اطاعت و پیروی برخوردار باشند ولی با این همه آن چه به ظاهر تحقق خارجی ندارد كمبودهای شدید و حضور فراوان بلایا و گرفتاری هایی است كه امت اسلام به آن گرفتار هستند این در حالی است كه به ظاهر كسانی كه كافر هستند و یا در كشورهای كفر زندگی می كنند هم از نظر رفاه و آسایش از وضعیت و موقعیت بهتر و برتری بهره مند هستند و هم از انواع نعمت های خدادادی برخوردار می باشند.

پاسخ به اصلی باز می گردد كه قرآن از آن به استدراج و امهال یاد می كند. امهال به معنای مهلت دادن و فرصت بخشیدن است تا هر گونه كه خواستند عمل كنند و چیزی سد راه ایشان نشود. استدراج نیز گرفتن شكار و نزدیك شدن آرام آرام به او و جهیدن بر سر شكار و گرفتن ناگهانی اوست.

سخن آخر آنکه، نمی توان به صرف وجود بركات و فراوانی در میان كافران و یا جامعه ایشان حكم كرد كه آنان از نعمت های خداداد برخوردار می باشند و برتر از مومنین اند بلكه آنان گرفتار نقمتی هستند كه چون باز شكاری ایشان را می رباید و به دوزخ آتشین می افكند. و به حقیقت که مۆمن نزد خداى بزرگ از ملک مقرّب بالاتر است.

هویت شیعه...
ما را در سایت هویت شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : توحیدمحرم نژاد tahavaman بازدید : 299 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 11:26

 

 


منافقین به عنوان سربازان بدون اونیفورم صدام که به منافع کشور خودشان پشت کردند، در 8 سال جنگ تحمیلی فعالیت‌های متنوعی را علیه نظام جمهوری اسلامی انجام دادند، در فرانسه رجوی با طارق عزیز ملاقات می کند و در آنجا هماهنگی لازم را برای همکاری با رژیم بعث عراق انجام می‌دهد.


 

 

آن‌ها در عملیات‌ها با شنود بی‌سیم‌های ما، محورهای اصلی عملیات را افشا می‌کردند یا برای بمباران شهرها و تهران، مراکز حساس را به ارتش عراق اطلاع می‌دادند.

هنگامی که عملیات «والفجر 8» در زمستان 64 انجام شد و ما فاو را تصرف کردیم، ارتش عراق کاملاً غافلگیر شد زیرا تصور ارتش عراق این بود که ما در منطقه هور عملیات اجرا می‌کنیم اما عملیات در فاو انجام شد.پس از این عملیات مسئولان عراق به دلیل اطلاعات اشتباهی که سازمان به آن‌ها داده بود، فشار زیادی به آن وارد آوردند. سپس منافقین تیم‌هایی را در جبهه‌ها مستقر کردند و با کمک نیروهای ارتش عراق و استفاده از دستگاه‌های شنود به تهیه گزارش از خطوط ما پرداختند. آن‌ها شناسایی می‌کردند که کدام یگان‌ها اکنون در خط مستقر هستند و به ارتش عراق اطلاع می‌دادند، اگر از لشگرهای 8 نجف، 25 کربلا، 14 امام حسین (ع) ، 41 ثارالله بودند، معلوم بود که این منطقه حساس است و احتمال عملیات وجود دارد.

پس از عملیات والفجر 8، سازمان مجاهدین تبدیل به یک سازمان جاسوسی حرفه‌ای در خدمت ارتش عراق شده بود. ما نیز به میزانی که این‌ها را متوجه شدیم، رفتارهایمان پیچیده‌تر شد، مکالمات بی‌سیم خود را با رمز انجام داده و برای فریب منافقین اطلاعات غلط می‌دادیم. سردار شعبانی از فرماندهان دفاع مقدس درباره چگونگی طرح‌ریزی عملیات فروغ جاویدان (به تعبیر سازمان مجاهدین) این گونه روایت می کند : پس از انجام عملیات فکه، «موروین دایملی» سناتور آمریکایی، در پیامی خطاب به اعضای سازمان گفت: «مطمئن باشید با تلاش و کمی صبر و حوصله به زودی از مهران تا تهران رژه خواهیم رفت».

این‌گونه با مدح و ثنای رۆسای مجاهدین حلق از دست نشاندگان بعثی آمریکا، سازمان با رژیم بعث هم پیمان شدند تا مردم مسلمان ایران را شکست دهند و به ظن خود آنان را از مسلمانان برتر دیده و هم پیمانشان شدند.

اگر به روایت‌های قرآن و تاریخ نظری بیندازیم به وضوح می بنیم که 1400 سال پیش بعد از حادثه «احد» یکی از بزرگان یهود به نام «کعب بن اشرف» به اتفاق هفتاد نفر از یهودیان به سوی مکه رفت، تا با مشرکان مکه بر ضد پیامبر اسلام (ص) هم پیمان شوند و پیمانی را که با پیامبر اسلام (ص) داشتند بشکنند.

کعب به منزل ابوسفیان وارد شد و ابوسفیان او را گرامی داشت و یهود در خانه‌های قریش به طور پراکنده میهمان شدند. یکی از اهل مکه به کعب گفت: شما اهل کتابید و محمد نیز دارای کتاب است، حقیقت این است که ما احتمال می‌دهیم این کار توطئه‌ای باشد که برای از بین بردن ما چیده شده است، اگر می‌خواهید با شما هم پیمان شویم نخستین شرط آن این است که در برابر این دو بت (اشاره به دو بت بزرگ کردند) ، سجده کنید و به آن‌ها ایمان بیاورید، آنان چنین کردند.

سپس «کعب» به اهل مکه پیشنهاد کرد که سی نفر از شما و سی نفر از ما به کنار خانه کعبه برویم و شکم‌های خود را بر دیوار خانه کعبه بگذاریم و با پروردگار کعبه عهد کنیم که در نبرد با محمد کوتاهی نکنیم. این برنامه نیز انجام شد.

آن‌ها کسانی هستند که خدا آنان را از رحمت خود دور ساخته و کسی که خدا او را از رحمت خویش دور کند، هیچ یاوری برای او نخواهی یافت

پس از پایان آن، ابوسفیان رو به کعب کرده، گفت: تو مرد دانشمندی هستی و ما بی‌سواد و درس نخوانده! به عقیده تو، ما و محمد، کدام یک به حق نزدیک‌تریم؟ کعب گفت: آئین خود را برای من کاملا تشریح کن ابوسفیان گفت: ما برای حاجیان، شتران بزرگ قربانی می‌کنیم و به آن‌ها آب می‌دهیم و میهمان را گرامی می‌داریم و اسیران را آزاد کرده و صله رحم بجا می‌آوریم و خانه پروردگار خود را آباد نگه می‌داریم و بر گرد آن طواف می‌کنیم و ما اهل حرم خدا سرزمین مکه‌ایم، ولی محمد از دین نیاکان خود دست برداشته و قطع پیوند خویشاوندی کرده و از حرم خدا و آیین کهن ما بیرون رفته و آیینش، آیینی است تازه و نوپا! کعب گفت: به خدا سوگند آیین شما از آیین محمد بهتر است!

سپس در آیه بعد، سرنوشت این گونه سازشکاران را بیان کرده و می‌فرماید: آن‌ها کسانی هستند که خدا آنان را از رحمت خود دور ساخته و کسی که خدا او را از رحمت خویش دور کند، هیچ یاوری برای او نخواهی یافت.

و البته همان طور که این آیه می‌گوید، یهود از سازش‌کاری‌های ننگین نتیجه‌ای نبردند و سرانجام با ناکامی گرفتار شکست شدند و پیش‌بینی قرآن در باره آن‌ها به حقیقت پیوست.

این آیات گرچه در باره جمعیت خاصی نازل شده ولی صرفاً اختصاص به آن‌ها ندارد و تمام افراد سازش‌کار را که برای نیل به مقاصد پست، شخصیت و حیثیت خود و حتی ایمان و اعتقاد خویش را قربانی می‌کنند، شامل می‌شود؛ این گونه سازشکاران، در دنیا و آخرت از رحمت خداوند دورند و غالباً با شکست مواجه می‌شوند.

عاقبت مزدوران مجاهدین خلق نیز چیزی کمتر از عاقبت یهودیان نداشت .

عملیات مرصاد نبردی بود میان ارتش جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین خلق(منافقین) که در اواخر جنگ ایران و عراق، در سال 1367 درگرفت. پس از چند روز درگیری در نهایت نیروهای ارتش ایران پیروز شدند و عملیاتی که توسط سازمان مجاهدین خلق طرح‌ریزی و اجرا شده بود عملاً با شکست روبرو شد و تعداد زیادی از نیروهای مهاجم که نام عملیات خود را فروغ جاویدان گذاشته بودند، در نبرد کشته شدند.

پس از سال‌ها حضور در عراق و همکاری با دیکتاتور سابق این کشور، سرانجام سران ارشد منافقین به خواست ملت و دولت عراق تن‌داده و آمادگی خود را برای خروج از این کشور به سازمان ملل اعلام کردند.

سران سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با ارسال نامه‌ای به دفتر نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد، آمادگی خود را برای خروج از عراق اعلام کرده‌اند. در این نامه سران مجاهدین خلق (منافقین) ، از نماینده سازمان ملل خواسته‌اند زمینه خروج آن‌ها را از عراق و رفتن به یکی از کشورهای اروپایی یا آمریکا برای اعضای این گروه فراهم کنند.

مجاهدین خلق در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ تدریجی خود است و این همان عاقبتی است که از ابتدا برای آن‌ها انتظار می‌رفت و خدا در قرآن وعده داده بود.

هویت شیعه...
ما را در سایت هویت شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : توحیدمحرم نژاد tahavaman بازدید : 320 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 11:25

 

 


چرا ریشه ی موهات اومده بیرون؟ نخند! جلب توجه نکن، تو گرمای تابستون روزه بگیر، کله سحر پاشو نماز بخون ولکن بابا...


 

سوال

 

جلوی تلویزیون نشسته بود و کانال های ماهواره رو بالا و پایین می کرد و آه می کشید، منم در حالی که کتاب می خوندم ، دزدکی بهش نگاه می کردم تا ببینم برای چی آه می کشه؟ اما چیزی دستگیرم نمی شد!

یه هو با یه لحنی که حسرت توش موج می زد، گفت: ببین چقدر شادن! چقدر خوشحالن! تمیز و مرتب، صورت آرایش کرده ، موهای درست کرده ، لباس های قشنگ و راحت ، نه روسری نه مانتویی ، خوش و خرم، راحت ،شاد شاد ، به خدا زندگی می کنن اینها!

 

بعد نگاهش رو از تلویزیون کند و رو به من با عصبانیت گفت: اما ما چی؟ همش باید این روسری تو سرمون باشه! چپ نرو ، راست بیا چرا ریشه ی موهات اومده بیرون؟ چرا جورابت نازکه؟ نخند! دختر که بلند نمی خنده! جلب توجه نکن، قبل غروب خونه باش، تو گرمای تابستون روزه بگیر، کله سحر پاشو نماز بخون ...اَه...

اصلا کی تا به حال خدا پیغمبر رو دیده؟ از کجا معلوم اینها همه راست باشه؟ یعنی این خارجی ها، همشون می رن جهنم ؟! اون وقت من و تو به خاطر یه تیکه پارچه رو سرمون و یه دولا راست شدن می ریم بهشت؟! اصلا واقعا بهشت و جهنمی هست؟ حساب کتاب هست؟ برو بابا...اینها رو الکی گفتن سر منو، تو رو گرم کنن...

خسته شدم به خدا، این چه زندگیه که ما داریم؟ همش گیر ، گریه ، ولکن بابا، کاش مسلمون نبودم! کاش تو ایران به دنیا نیومده بودم! ببین این خارجکی ها چه حالی می کنن! چه عشقی می کنن! مگه آدم چند سال زنده س که بخواد همش مراقب ریشه موشو ، و رنگ مانتوشو این حرفا باشه...

سریع زدم تو خال و گفتم : چند سال زنده ای؟

با بی حوصلگی گفت: خیلی عمر کنم هفتاد، هشتاد ساله، نرخ تعیین می کنی؟

گفتم: اگه واقعا اون ها راست بگن و هیچ خدا پیغمبری و حساب کتابی نباشه، من و تو یه لذت و خوشی هفتاد هشتاد ساله رو از دست می دیم، اما، اما اگه ما راست بگیم و خدا پیغمبر راست باشه و روز قیامت، حساب رسی باشه، کسانی که اعتقاد نداشتن و رعایتِ به قول تو این گیرها رو نکردن، یه لذت ابدی و جاویدان رو از دست می دن و یه عذاب ابدی رو می خرن!

حالا مقایسه کن، لذت هفتاد ساله ، یا لذت و خوشی ابدی؟( این حرفی که زدم ، مال امیرالمومنین بود ها)

دین یعنی دستور زندگی، دستور قشنگ زندگی کردن، درست زندگی کردن، اگه آدم بخواد همینجوری، بدون هیچ قانونی زندگی کنه که می شه جنگل!

 

سکوت کرد و هیچی نگفت، ادامه دادم: تازه عزیزم اینهایی که تو ماهواره می بینی، همش ظاهریه ، ماسک زدن، فیلمه، خود تو، وقتی عروسی می ری و می خوان ازت فیلم بگیرن، چه قیافه ای هستی؟ غم دنیا هم که تو دلت باشه ، بازهم می خندی و ظاهرا خوشحالی، به علاوه ی این که تمیز و مرتبی و سر و صورتت هم درست کرده! اینها بازیگرن، پول می گیرن بخندن و بخندونن!

نشنیدی می گن:

در این دنیا دل بی غم نباشد اگر باشه بنی آدم نباشد

اونها هم غم و غصه ها و مشکلات خودشون رو دارن، بعدش هم مشکلات من و تو چه ربطی به دینمون داره؟ دین یعنی دستور زندگی، دستور قشنگ زندگی کردن، درست زندگی کردن، اگه آدم بخواد همینجوری، بدون هیچ قانونی زندگی کنه که می شه جنگل!

دوست داشتی مسلمون نبودی، تو ایران هم به دنیا نیومده بودی، اصلا تو خارج هم نبودی که مجبور بشی یک سری قانون ها رو رعایت کنی، بالاخره اونجا هم یه حداقل هایی هست دیگه، دین خودشون رو دارن دیگه، اصلا حیوون خلق می شدی! راحت راحت، همون یه وجب لباسی رو که این خارجی ها می پوشن هم، نمی پوشیدی؟! به قول معروف از هفت دولت آزاد، دوست داشتی؟

یه هو چشماش بُراق شد و گفت: چرا چرت و پرت می گی؟

گفتم: والا... ، عوض این که خدا رو شکر کنی که تو مملکت و خانواده درست و حسابی به دنیا اومدی، هی حسرت این غربی ها رو می خوری که اونها خوشبخت ترن؟ خوشبختی که به ظاهر شاد و رنگ لباس نیست، به آرامشیه که آدم داره .

حالا بیا در گوشی هم یه چیزی بهت بگم، منی که ازدواج کردم دارم می گم ها : همسرهایی که دین و ایمون دارن و از خدا و روز قیامت می ترسن ، هر کاری رو نمی کنن، حتی تو اختلاف نظر و دعواهاشونم ، سعی می کنن حد و حدود رو نگه دارن ، رضایت خدا پیغمبرو، تو پس ذهنشون دارن، ولی کسی که از خدا هم حساب نمی بره، چه درنده ای می شه؟!

 

حالا بیا این آیه قرآن رو نگاه کن:

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ الْکِتابِ یُۆْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ کَفَرُوا هۆُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً( سوره نسا آیه 51)

آیا كسانى را كه بهره‏اى از كتاب (خدا) به آنها داده شده، ندیده‏اى كه به بت و طاغوت ایمان مى‏آورند و درباره كفّار مى‏گویند: اینان از كسانى كه (به اسلام و محمّدصلى الله علیه وآله و سلم) ایمان آورده‏اند، راه یافته‏ترند.

می دونی در ادامه آیه، خدا، خودش این افراد رو لعن کرده و لعنت یعنی دوری از رحمت و محبت و عشق خدا؟ کسی که خدا رو نداره ، واقعا چی داره؟؟؟

هویت شیعه...
ما را در سایت هویت شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : توحیدمحرم نژاد tahavaman بازدید : 308 تاريخ : دوشنبه 29 ارديبهشت 1393 ساعت: 11:23